مجریان صدا و سیما در سنگلاخ ادبیات فارسی
به گزارش مجله جغتای، روزنامه شهروند - رضا جمالی: چندی پیش در آیین راه اندازی رادیو کتاب (هفته اول اردیبهشت) تعدادی از مدیران رادیو حضور پیدا کردند تا رمان این رادیو را قیچی نمایند. در این مسیر، یکی از میهمانان، غلامعلی حدادعادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود که صحبت هایش در بعضی موارد باعث تکدرخاطر شد. موضوع این بود که آقای حداد حرف هایی را درباره نحوه مواجهه مجریان با ادبیات زد و بعد هم وقتی شهروند با تعدادی از آنها تماس گرفت، معلوم نبود که چرا خیلی های شان دوست نداشتند با نام خودشان حرف هایشان را بزنند!!
هرچه که هست، به نظر می رسد بعضی از این مجریان که گویا و البته احتمالا اشاره آقای حدادعادل به آنها بوده، موضوعاتی را طرح نموده اند. غلامعلی حدادعادل در آن مراسم البته از رادیو به عنوان مرجعی فرهنگ ساز حرف به میان آورده و گفته بود: برای من جای خوشبختی است که شاهدم امکان دیگری برای فارسی زبانان فراهم است که بیشتر به کتاب دسترسی داشته باشند، چون همه ما علاقه مندیم کتاب های بیشتری خوانده گردد.
رئیس فرهنگستان می گفت: آغاز به کار پایگاه کتاب گویا و رادیو کتاب مرا خیلی شاد کرد. از وقتی که فناوری های ارتباطی افزایش یافته، همراه شدن صدا و کتاب بیشتر ترویج یافته است چراکه چاپ از این که احساس شاعر و نویسنده را منعکس کند، ناتوان است اما صدا می تواند این حس را انتقال دهد، بنابراین اهتمام رادیو به این کار ستودنی است. بحث از رادیو دایمی کتاب، هم شد و حداد از فواید کتابخوانی به شیوه سنتی و یاری به نابینایان حرف به میان آورد. از علاقه مردم به رادیو گفت و موضوع آن جا جالب شد که به مجریان صداوسیما نقد کرد و گفت: یکی از مسائل در صداوسیما این است مجریانی که شعر را درست بخوانند، اندک هستند. چند روز پیش تولد امام سجاد(ع) بود و گوینده خبر در گزارش خود از صحیفه سجادیه با واژه ای اشتباه یاد کرد. گاهی از این اشتباهات مسائلی درمی آید که حیرت آور است.
اینها اما برای بعضی از مجریان گران آمد. یکی می گفت: به فرض اینطور باشد که حتما بوده اما مگر خود آقای حداد تا حالا اشتباه نداشته اند. همه ما اشتباه می کنیم و ممکن است در یک برنامه زنده، ما هم اشتباه کنیم. تپق زدن موضوع طبیعی در کار یک مجری است.
مگر می گردد مجری ادبیات نداند
فؤاد بابان - گوینده خبر
آن موقع ها که ما وارد عرصه تلویزیون شدیم، اوضاع با این روزها، کمی فرق داشت. اوایل ورودم به زمان، حدود پنج دهه پیش، تست گویندگی دادم اما جالب است بدانید که رد شد. پدرم خودش کارمند رادیو و تلویزیون بود و تماس گرفت و کسی که امتحان گرفت، گفته بود برود سوپرمارکت باز کند خیلی بهتر است اما من تصمیم گرفتم گوینده شوم و با سختی فراوان شدم. عبور از فیلترهای آن روزها خیلی سخت بود به ویژه درباره سواد ادبی. جالب است بدانید من خودم هم به ادبیات فارسی علاقه فراوان داشتم اما سختگیری های زیادی می شد طوری که شما اگر خودت، مثلا به سعدی یا حافظ علاقه داشتی، در آن امتحان می فهمیدی، که اشکالاتی هم داری.
کی از موضوعاتی که در حین کار برای مجری پیش می آید و طبیعی است، تپق است اما باید سعی گردد این موضوع خیلی اتفاق نیفتد، به ویژه برای مجریان جوان این اتفاقات زیاد می افتد که گاهی موجب خنده هم می گردد. در زمانی که هنوز سرکار بودم و بازنشسته نشده بودم، یک روز پشت میز خبر بودم، روی میز دوربین، فیلمبردار فراموش نموده بود چرخ های دوربین را قفل کند و پایش را روی قفلش بگذارد که با توجه به شرایطی که پیش آمد، دوربین خود به خود آغاز به راه افتادن کرد و از استودیو خارج شد. از طرفی صندلی من هم خوشبختانه دستگیره نداشت. یعنی اصولا صندلی گوینده خبر نباید دستگیره داشته باشد.
زمانی که دیدم دوربین آغاز به راه افتادن کرد، همان طور در حالت نشسته به میزان یک متر از جایگاهم خارج شدم و کسی متوجه نشد. موضوع عینک دودی که سر آن موضوع توبیخ هم شدم را تقریبا تمام آنهایی که تلویزیون می بینند، شنیده اند. بعد از اتمام خبر ساعت 2، که خیلی هم پربیننده بود. با این گمان که برنامه تمام است، عینکی که همان روز خریده بودم را به آقای حیاتی نشان دادم و کلی ادا درآوردم تازه فهمیدم هنوز روی آنتن هستیم که دیگر کار از کار گذشته بود. از استودیو که بیرون آمدم، از بالا تماس گرفتند که توبیخ شدم.
گاهی انتقاداتی به گویندگان خبر یا مجریان وارد می گردد، این را جوان ترها باید به یاد داشته باشند که یک گوینده خبر نباید نسبت به نقد یا علیه و ضد کسی جبهه بگیرد، اما خبر باید بار خود را داشته باشد و وزانت آن حفظ گردد. به اضافه این که در ظاهر چهره آن عکس العمل مثبت نیز از گوینده در هنگام خواندن خبر متصاعد گردد. این تبسم حتی در مراسم سوگواری و مراسمی که نباید بخندیم متصاعد گردد و گوینده یک شادابی و جذابیتی از خود نشان بدهد؛ البته این ویژگی ها را می گردد به صورت اکتسابی کسب کرد اما یک میزان نیز باید در وجود آدم ها باشد که در وجود من فراوان است.
این روزها چهره اهمیت دارد
جلا ل مقامی - گوینده، مجری و دوبلر
مردم به ویژه آنها که من را به یاد دارند و می شناسند، بیشتر به واسطه، به واسطه دوبله است. قدیمی ترها البته به یاد دارند که من برنامه دیدنی ها را هم اجرا می کردم به همین علت مجری گری هم نموده ام و مهمتر از همه در رادیو گوینده هم بوده ام. حالا هم که چندسالی از این عرصه دور افتاده ام و ممکن است مرا کسی نشناسد.
داستان حضور ما در صدا وسیما یا در حوزه دوبله، موضوع خیلی پیچیده ای نیست اما من خودم بارها بر این موضوع تاکید نموده ام که اساس من عشق سینما بودم وبه همین علت هم وارد این عرصه شدم اما ظاهرا قسمت و تقدیر، اینطور بود که باید در عرصه دوبله، اجرا و گویندگی، حضور پیدا می کردم. اینکه درباره شیوه ورود پرسیدید آن روزها ما تست های مختلفی می دادیم من بیشتر وارد حوزه دوبله شدم و بعد از دوبله کار گویندگی و اجرا را انجام داد م بنابراین بیشتر تست های دوبله برای ما مهم بود آن موقع در دوبله بیشتر به جنس صدا توجه می کردند اما در اجرا مهارت های ادبی خیلی اهمیت داشت و سختگیری های زیادی هم می شد. اشتباه هم اگر می شد، برخوردها سخت بود. البته باید این را تاکید کنم در زمان ما برنامه زنده خیلی زیاد نبود. شبکه های تلویزیونی کم بود و فقط بخش خبر برنامه زنده داشتند یا گزارش های ورزشی. با این حال اگر بگویم سواد ادبی بچه ها میانه رو به بالا بود، هیچ گزاف نگفته ام.
به نظر من (این نظر خیلی شخصی است) در دوره امروز بیش از هر چیز به چهره مجری توجه می گردد و احتمالا آنهایی که تست مجری گری می گیرند، بیشتر توجه شان این است که مجری خوش چهره باشد تا قدرت جذب بیشتر داشته باشد احتمالا کسانی که این مجریان را به کار می گیرند توجیه شان این است که می گردد در طول کار سایر مهارتها افزایش پیدا کند.به هر حال باید به این هم توجه داشته باشیم که فضای رسانه با زمان ما خیلی فرق نموده و مدیران هم حتما برای این نوع عملکرد دلایلی دارند. و خیلی نمی گردد به آنها خرده گرفت.
خیابانی؛ با کوله باری از خاطره
جواد خیابانی پس از خاتمه بازی ذوب آهن و پرسپولیس درحالی که تصمیم داشت ولادت با سعادت حضرت محمد(ص) را با غزلی از حافظ به مخاطبان برنامه فوتبال برتر تبریک بگوید، ورژن جدیدی را به مخاطبان هدیه کرد.
نسخه خیابانی:
دل رمیده ما را رهین و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و مشق ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
نسخه اصلی
حافظ شیرین سخن غزل را به گونه ای دیگر سروده است:
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
هرچند اشتباه یا به قول خودمان گاف و سوتی به ویژه در برنامه های زنده تلویزیونی اجتناب ناپذیر است اما از مجری با تجربه ای مثل جواد خیابانی انتظار می رود دست کم در بیان اشعار شاعران نامدار این سرزمین دقت بیشتری به خرج دهد.
اشتباهات او البته فراوان اند و او را تبدیل به یکی از سوژه های مجری گری در سیما نموده اند.
پ
منبع: برترین ها